«بلوند»؛ سلبریتی بودن سخت است

«بلوند» با همه نقدهای مثبت و منفیاش که اهمیت چندانی ندارد، یک پیام قابل تامل را مخابره میکند؛ سلبریتی بودن سخت است.
عرفان حاجبابایی
قبل از پرداختن به موضوع اصلی مدنظرم از فیلم بلوند(Blonde)، باید بگویم که این فیلم، یک تنه مضحک بودن تمام دستگاه عریض و طویل آکادمی اسکار را به رخ کشید. این فیلم، غالبا بدترین نقدها و نظرات را دریافت کرد و تقریبا به هیچ توفیقی دست نیافت اما به موازات همه نقدهای منفی و پیشتازی در کسب جایزه تمشک طلایی و…، آنا د آرماس، بازیگر نقش مرلین مونرو در این فیلم، نامش در بین کاندیداهای بهترین بازیگر زن اسکار ۲۰۲۳ دیده میشد و این تنها بخشی بود که بلوند در آن صاحب نماینده بود.
حالا یک سوال؛ چطور ممکن است یک فیلم، همزمان هم در حد فاجعه باشد و هم این که بازیگرش نامزد دریافت اسکار؟ مگر بازیگر، وجودی مستقل از فیلم است؟ خب این بازیگر هم در همان فیلم درخشیده و نامزد شده. پس چطور ممکن است با خود فیلم تا این حد بد برخورد شود؟ بگذریم…
«بلوند» با همه نقدهای مثبت و منفیاش که اهمیت چندانی ندارد، یک پیام قابل تامل را مخابره میکند؛ سلبریتی بودن سخت است. سلبریتی یعنی فرد شناخته شده. یعنی انسانی شهیر در حرفه خود. میخواهد ورزشکار باشد یا هنرمند یا سیاستمدار. فرقی نمیکند. وقتی سلبریتی شدی، دیگر همه چیز زندگیات دست خودت نیست. حتما یک دنیا موهبت و نعمت و لذت در آن نهفته است. اما به همان اندازه، در مرکز توجهات قرار میگیری، دیده میشوی، دنبالت میآیند، در معرض انواع فضولیها و چشمچرانیها هستی. در مورد تکتک اعضای بدن و نحوه لباس پوشیدن و غذا خوردن و طرز صحبت کردنت نظر میدهند چون یا هرروز عکست روی جلد روزنامهها و مجلههاست و یا هرشب فیلمت بر پرده سینما و یا مسابقه ورزشیات، بر صفحه تلویزیون.
«بلوند» در دل روایت قصه زندگی مرلین مونروی افسانهای، از این میگوید که تحمل و مدیریت این شرایط، کار هرکسی نیست. هرکسی، نمیتواند با چنین شرایطی کنار بیاید و اگر برای آن آماده نباشد یا آماده نشود، از دست میرود. سلبریتی اگر بلد نباشد چطور باید با زندگی جدیدش در اتاق شیشهای که در معرض نظارت و قضاوت همگان است کنار بیاید، حتی پول و ثروت و زیبایی هم به دادش نمیرسد و او، پلهپله تباه میشود و به قعر چاه میرود. اول زندگی عاطفیاش را میبازد، بعد به زندگی حرفهای و سرمایههای مادیاش چوب حراج میزند و دست آخر خودش را از شر خودش خلاص میکند. مثال و مصداق، فراوان است.
این فیلم با همه خوب و بدهای سینماییاش که پرداختن به آن در حد سواد من نیست، این نکته را به مخاطب یادآوری میکند که حتی اگر مرلین مونروی جذاب و دلفریب هم باشی، بدون تربیت و ظرفیت لازم برای مشهورشدن، از هم میپاشی و مجبور میشوی در ۳۶ سالگی به زندگیات پایان بدهی.