با این همه استعداد شناختهنشده چرا خواننده میآورید؟

از این سفره ای که پهن است با احترام به مخاطب نان بردارید!
درحالی که صف طویلی از بازیگرانی که دانشجوی نمایش و بازیگری هستند و یا در ورک شاپ های مختلف بازیگری شرکت کردند و دوره دیده اند در انتظار کوتاهترین نقش در یک پروژه هستند میبینیم روز به روز معضل کستینگ تکراری یا انتخابهای اشتباه در سریالهای خاصه شبکه نمایش خانگی بیشتر به چشم میخورد. حالا با وجود اینکه سریالی مثل «خسوف» با معرفی چند بازیگر جدید مسیر را اشتباه نرفته و میبینیم که در همین سه قسمت هم تقریبا دارد سعی میکند گلیم خود را از آب بیرون بکشد سریال «حرفه ای»و «جزیره» با همین چند قسمت چیزی شبیه افتضاح را در بازیگری تحویل مخاطب دادند.
سیروان خسروی با اینکه آهنگساز و خواننده خوبی است و از نبوغی در حرفهی خود برخوردار است با یک بازی بسیار اشتباه که گویی کارگردان فقط قصد به رخ کشیدن استایل و صورت وی را دارد نه هیچ چیز دیگری طوری مقابل دوربین آماتور ظاهر شده که هر جوان گمنام و تازه کار دیگری اگر جای او بود میتوانست بهتر باشد. اخمها ی بی دلیل، صدا و ادای کلمات نامفهوم که نشان از فن بیان ضعیف در بازیگری دارد ، حرکت های ناهمخوان با پارتنرها و همسان نشدن با همان نقشی که هیچ ساختمان چفت و بست داری از لحاظ فیلمنامه ای ندارد همه نشان از یک عنوان دارد که سیروان خسروی هرچقدر که خواننده و آهنگساز توانایی میتواند باشد بازیگر بدیست.
سریال «جزیره» هم برای نقش اصلیاش از یک خواننده گروه بازاری به نام ماکان بند و امیر مقاره کمک گرفته و او را در یکی از نقش های کلیدی به کار گرفته است. کافی ست فقط همان قسمت اول را میدیدید تا متوجه میل عجیب او به دیده شدن و به چشم آمدن پیش طرفداران کم سن و سالش بشوید، درحالی که بازیگری درست یعنی وقتی شما همه کار بکنید تا نقشتان دیده شود نه خودتان!
اگر هدف را در هردوی این پروژه ها دیده شدن و چرخیدن پست ها به صورت رایگان و بدون هزینه تبلیغاتی در فضای مجازی توسط طرفداران تین ایج این دو نفر بدانیم حتما به هدفشان رسیدند و این طبقه کمسن با نشر ویدیو و عکس مرتب از آنها از بازی و حضور آنها حمایت میکنند اما مگر این جامعه آماری فن پیجها چند نفر هستند و آیا نظرشان در کیفیت اثر ، سازنده ست؟ آیا همراهیشان در ارتقای کار و دیده شدن توسط قشر صاحب نظر و حتی توده تاثیر گذار ، نقشی دارد؟ معلوم است که پاسخ منفی ست و میتوان به همین راحتی نتیجه گرفت که یا سرمایه گذار به فکر تامین هرچه سریعتر و تبلیغات توخالی تر است یا صاحب اثر ترجیحش مورد توجه واقع شدن در همین قشر و انجام یک کار پردرآمد است و توجهی به الباقی انتقادات ندارد.
اما آیا مثلا ما سیروس مقدم را اینطور دیدهایم؟ منصفانه بخواهیم نظر بدهیم، خیر. اما بستر و پلتفرم یا حتی انگیزههای مالی گاهی دلیلهایی قانعکننده برای صاحب اثر فراهم میکند که با یک هزینه-فایده سرانگشتی ترجیح میدهد گاه قشر منتقد یا هنر دوست را موقتا همراه خود نداشته باشد و در یک کار دیگر این اشتباه را جبران کند. مخاطب ایرانی هم که فراموشکار…
شما فیلمنامههای وحشتناک و تمام نقدهای محتوایی را از سه سریال تازه (حرفهای ، جزیره و میدان سرخ) یک طرف بگذارید اما مساله انتخاب بازیگر مساله مهمی است که به عنوان یک اولویت ویترین برای مخاطب محسوب میشود، نه محمدحسین مهدویان در زخم کاری ضرر کرد که بازیگر جدید و با استعداد معرفی کرد نه حسن فتحی در شهرزاد، نه بهرنگ توفیقی در آقازاده نه مصطفی کیایی در همگناه و…. اینها به نوعی احترام به ذائقه مخاطب است. از این سفرهای که پهن است با احترام به بیننده نان بردارید….