غرامت ساختارشکنی/یادداشتی درباره پیتوک

در سینمای ایران که مقوله ژانر، موضوعی کماهمیت تلقی میشود پیتوک توانسته با بهرهگیری از مولفههای نوآر و نئونوآر مسیر تازهای را انتخاب کند.
محمدجواد فراهانی-سینما پلاک؛ پیتوک آگاهانه به سینمای ژانر وفادار میماند و به دو جریان اصلی سینمای ایران در این سالها، یعنی سینمای کمدی و فیلمهایی با موضوعات اجتماعی پشت میکند. البته فیلم با این کار ریسک بزرگی را به جان میخرد چرا که ذائقة مخاطبِ فیلمهای ایرانی اینطور پرورش نیافته که به فیلمهای ژانر (البته استثنایی در خصوص فیلمهای جنگی و کمدی وجود دارد که بحث درباره آن کمی مفصل است) توجه نشان دهد.
از طرف دیگر تهیهکنندگان برای ساخت فیلمهای ژانر و مسئولان عالیرتبه سینمایی برای اکران این فیلمها از خود اقبالی نشان نمیدهند یا در بهترین حالت برایشان پایینترین اولویت را دارد. یکی از دلایل صنعتی نشدن سینمای ایران نیز همین است. با مرور تاریخ سینما در مییابیم مقوله ژانر درست از زمانی شکل گرفت که سینمای هالیوود به سمت صنعتی شدن رفته بود و صحبت درباره فیلم فراتر از بحث درباره یک اثر هنری بود.
فیلمسازان این عرصه نیز که با سلیقه مخاطب در انواع ژانرها آشنا شده بودند، بر اساس یک سری الگوهای تثبیتشده اقدام به ساخت فیلمهایشان میکردند. نتیجه هم این بود که هم آنان از فروش فیلمهای خود راضی میشدند و هم نیاز مخاطبین ازطریق تماشای فیلم برطرف میشد. در چنین شرایطی ژانرهای متفاوت در بسترهای گوناگون و با مؤلفههای بصری مختلف به وجود آمدند که به عنوان مثال یکی از این ژانرها در سینمای دهه چهل آمریکا، نوآر بود. در این رابطه باید اشاره کرد که مهمترین مؤلفههای نوآر را فضای تیره و تارِ شهر، قهرمان درونگرا و زن اغواگر تشکیل میدهند.
حال با مرور وضعیت سینمای ایران در خصوص ژانر و گریزی بر خصیصههای نوآر، پیتوک سعی میکند در این وانفسا ساختار شکن عمل کند و در این مسیر از فیلمنامهای پرجزئیات بهره میبرد. در اجرا نیز این موضوع به چشم میآید و سعی کارگردان در دکوپاژ و فیلمبردار در نورپردازی شایان توجه است. موسیقی نیز نقش مهمی در فیلم ایفا میکند و با سرضربها و فراز و فرودش به التهاب صحنهها میافزاید.
از طرفی یکی از تلاشهایی که توسط سازندگان پیتوک صورت میگیرد ایرانیزه کردن ژانر نوآر است. پس از نمای ابتدایی فیلم که ادای دینی به سانست بولوارِ بیلی وایلدر است شاید این طور به نظر برسد که خصیصههای زیست ایرانی در اثر کمرنگ است اما در ادامه، داستان فیلم خود را وامدار مضمون سینمای ایران در یک دهه اخیر نشان میدهد. در این رابطه با شخصی به نام مهام مواجهایم که از طریق رانت، خود را از طبقههای پایین اجتماع جدا کرده است و با اعمال زور و فشار، باند مافیایی خود را تشکیل داده است. علا، قهرمان فیلم نیز همچون بسیاری از فیلمهای این سالها از طبقه فرودست برمیخیزد و دست به کنشگری میزند.
به عنوان نکته پایانی باید به این موضوع اشاره کنیم که در این سالها، با ژانرهای یک سویه طرف نیستیم و در اکثریت غریب به اتفاق، با تلفیق ژانری مواجهایم. از این رو نویسندگان پیتوک، ژانر نوآر را با ملودرام پیوند زدهاند تا بدین ترتیب مخاطبشان را نیز افزایش دهند.