خود راه بگویدت که چون باید رفت!/عنصری ریشهدار در آثار عباس کیارستمی

حدود شش سال از مرگ عباس کیارستمی میگذرد به جرات و حتی قدرت بیشتری میتوان گفت که هم آثارش مانده و هم خودش! خویشتنی پرسشگر، عمیق، شوخ، متواضع و همیشه در راه!
حامد سلیمان زاده *
یکی از موتیفهای اصلی در سینمایِ عباس کیارستمی، تصویرِ راه است. در اکثر آثار کیارستمی، راه به عنوان یک عنصر روایی و سبکی تکرار شونده، از ماهیت فیزیکی خود فراتر رفته و هویتی دگر مییابد؛ مسیری غیرهموار و ناشناخته به عنوان محملی برای بازیابی خویشتن!
دلبستگی او به راه، ریشه در شناختِ عمیق و چندساحتیاش از شعر و ادبیاتِ کهن و معاصر فارسی دارد چرا که در سابقه ادبی ما، یکی از مهمترین کلیدواژههای محوری، راه است. راه در ساختِ جهانِ ذهنی فارسیزبانان و به ویژه ایرانیها، نقش اساسی دارد و دارای معانی بسیار گوناگونی است؛ از راهنما بودن و راهنمایی کردن گرفته تا رهبری کردن و رهرو بودن.
در شعر کلاسیک فارسی نمونههای فراوانی میتوان مثال آورد که واژه راه، بنمایه مفهومی و معنایی آن مصرع، بیت، غزل یا مثنوی را میسازد:
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها، ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند – مولانا-
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل، و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم – سعدی-
همچنین در ادبیات معاصر ما نیز میتوان به نمونههای بسیاری اشاره کرد:
من به راه خود باید بروم – نیما-
بیا رهتوشه برداریم، قدم در راه بیبازگشت بگذاریم – اخوان ثالث-
و صدها نمونه دیگر.
کیارستمی با تکیه بر چنین پیشینه ادبی سترگی، از راه، نشانهای روایی و بصری ساخت و آن را به عنوانِ یک تصویر معنادار در آثارش معرفی کرد. راههایِ او گاهی بیراههاند، گاهی کوره راهند، گاهی خطی زیگزاگ بر فراز یک تپه، گاهی در دشتی چشمنواز و گاهی یک مرکز اتصال برای دو نقطه که نه مبداء آن را میشناسیم و نه مقصد را. در چنین وضعیتی، او اهمیت حال را با راه به ما میشناساند و لذتِ شدن در لحظه و فاصله گرفتن از ماهیتِ سابق را برای ما معنا میکند.
راه در «خانه دوست کجاست؟»، راهی است که از جهانِ ارتباط سخن میگوید، راه در «طعم گیلاس»، نقشی آگاهیبخش به خود میگیرد، راه در «باد ما را خواهد برد»، راهی برای نگرش در مفهوم فلسفی تولد و مرگ است و دهها یا صدها راه دیگر که او به ما نشان داد تا بگوید در راه بودن مهمتر از رسیدن است.
کیارستمی در مصاحبهای اشاره کرده بود که اگر بنا باشد بین خود و آثارش یکی را برای بقا انتخاب کند، ترجیح میدهد که خودش بماند. حال که حدود شش سال از مرگ او میگذرد به جرات و حتی قدرت بیشتری میتوان گفت که هم آثارش مانده و هم خودش! خویشتنی پرسشگر، عمیق، شوخ، متواضع و همیشه در راه!
* منتقد بین المللی فیلم و پژوهشگر فیلم و فلسفه