خاموشی ستارهها/یادی از درگذشتگان سال 1401

یادی از درگذشتگان سال 1401
مصطفی بیات
حتما این جمله نخنما شده را بارها شنیدید که میگویند هنرمند دوبار میمیرد، یکبار به مرگ طبیعی و بار دیگر به دلیل فراموش شدن!
این جملات اما بیشتر به درد استوری اینستاگرام میخورد تا حقیقت در عالم واقع!
سال 1401 به پایان خود رسید. سالی که چندان روی خوشی به ما نشان نداده. آغاز قرن 15 را هرچند با فروکش کردن طوفان کرونا آغاز کردیم اما اتفاقاتی در ادامه سیصد و خوردهای روز باقیمانده افتاد که کام همهمان را تلخ کرد.
برای اهالی فرهنگ و هنر در کنار همه اتفاقات سیاسی و اجتماعی که به ضرورت وظیفه موضعگیری منصفانه میطلبد، یکسری پیشامدها هست که جنسش فرق میکند، دلی است؛ خلوت میطلبد. میخواهم از در سوگ نشستن برای عزیزان هنرمندانم بنویسم و چقدر از این کلیشه متن نوشتن در خصوص هنرمندان سفر کرده در جشنواره و یا در پایان سال منزجر هستم. اما چه کنیم که خودش گفته: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ.
مثل واژه درد است. از آخر به اول یا از اول به آخر خواندش توفیری نمیکند. مرور فوت چشم و چراغهای هنر را میگویم.
آنقدر تیتراژ درگذشت 1401 پرستاره است که آدم میماند از کدام نام آغاز کند. از آنجایی که صداست که میماند. از استاد منوچهر اسماعیلی، جلال مقامی شهلا ناظریان و محمود فاطمی میگویم. چشمانتان را لحظهای ببندید. طنین صدایشان را میشنوید؟ قیصر و زینال بندری، کازابلانکا، محمدرسول الله و دیدنیها؛ اغراق نیست اگر بگوییم 1401 آسمان دوبله ایران را کمستارهتر از هر سالی کرد.
جلیل فتوحینیای بزرگوار هم لباس مرگ بر تن کرد. طراح صحنه و لباس بسیاری از کارهای فاخر سینما. قلب «سلطان قلبها» هم از تپش افتاد. محمدعلی شیرازی را میگویم. شاعر و ترانهسرای قدیمی سینما. شکرالله خاقانی جانشین تولید «پر پرواز» و تهیهکننده باتجربه سینما به سوی معشوق پر کشید. کلوز آپ خندههای داوود امیری نازنین هنوز جلوی چشمان است.
یک لحظه به عکاسان در سالن نگاهی بیندازید. جای کسی خالی نیست؟ صدای شاتر بابک برزویه و آرش عاشورینیا را میشنوید؟ منتقدین همیشه مظلومترین صنف سینما بودهاند. یکجورایی رنج زیر پوست هستند. اما قلم و نقدهای وحید اسلامی و اصغر یوسفینژاد و به تازگی محسن جعفری را یادمان نمیرود.
فهرست درگذشتگان امسال هنوز ادامه دارد. بازیگران و کارگردانهای این تراژدی هنوز ماندهاند. بازیگرانی مثل مهدی صباغی که ستاره بود و ستاره است. و مگر میشود متولدین دهه 30 و 40 «مراد برقی» و «دایی جان ناپلئون» را یادشان برود؟ اصلا مگر میشود روحالله مفیدی را فراموش کرد؟ خانمها آقایان! اساتید بازیگری را در این سال از دست دادیم. اسماعیل شنگله را و امین تارخ. که هرچه بگویم کم است. هر چقدر یادم میآید نقشها و هنرمندیهایشان را بیشتر دلم میگیرد. ویکی پدیای استاد تارخ را بالا و پایین میکنم و حیرتزده از این همه نقشآفرینی متفاوت و درجه یک. از کدام بگویم؟ «سربداران» و »دلشدگان» و «مادر» و… کافی است. همین مقدار برای ماندگار بودن یک چهره کافی است.
و حاج نادر عزیز. آقای نادر طالبزاده که یکتنه جور خیلی از کمکاریهای فرهنگی مسئولین را کشید و قامتش خم شد از بس نامروتی دید و خنجر از دوستان خشک مقدس و دشمنان روشنفکر نما خورد.
با اغماض تمام، تیتراژ مرگ به پایان رسید. احتمالا عزیزان هنرمندی از این فهرست جا ماندهاند. برای همهشان آرزوی رحمت و غفران الهی داریم. روحشان شاد.
یک نفر اما جا مانده. لباسش شبیه به ما نبود. اما همیشه بود. و عادت کرده بودیم به این بودن. وجه مشترک تمام اسامی که نام بردم. نفر اول نماز میت هنرمندان. حجتالاسلام و المسلمین دعایی. ما سالها به نماز پشت سر ایشان خو گرفته بودیم و حتما در پیشگاه الهی شهادت میدهیم که اللهم لا نعلم منه الا خیراً .
یکبار دیگر میگویم؛ هنرمند دوبار میمیرد. بار اول قضا و قدر الهی است. اما رفیق، استاد، و مسئول محترم نگذاریم با بی مهری بار دوم را ما رقم بزنیم. به بزرگترهای این قوم نجیب احترام بگذاریم و برای رفاه حالشان حتی بدون عکس یادگاری گرفتن تلاش کنیم. که بهترین نیکیها نزد پروردگار مخفیترین آنهاست!