یادداشتسینمای ایران

علف زار ملغمه‌ای از درد‌های شنیده شده با روایت فانتزی

علف زار ملغمه‌ای از فانتزی‌های شنیده شده‌ای است که فیلمساز با خود گفته «این را بگذارم حتما جواب می‌دهد» بدون اینکه بداند هر کدام از این فانتزی‌ها، واقعیات تلخی است که زیر پوست این شهر همچون تاولی باد کرده، هر لحظه امکان سر باز کردن دارد.

محیا رضایی کلانتری

«تجاوز گروهی به جمعی از دختران شوهردار در ویلا جلوی چشم همسران»، «حضور کودک هنگام تجاوز به مادر»، «درگیری مردان با متجاوزان و در نهایت جراحت منجر به کمای یکی از همسران»، «سکوت قربانیان و نان به نرخ روزها برای مصلحت آقابزرگ نان‌رسان خانواده»، «شلیک سهوی پلیس به کودک بی‌گناه هنگام دستگیری متهم اشتباهی»، همه و همه چنان موضوعات نفس‌گیری هستند که اگر به شما بگویند اینها در یک فیلم سینمایی روایت می‌شود انگیزه بالایی برای تماشایی آن پیدا خواهید کرد. هر چند منطقی‌اش این است که فیلمساز برای این حجم از قصه‌های متنوع و درهم سراغ سریال برود تا یک اثر 94 دقیقه‌ای.

احتمالا پیش از این شبیه چنین روایاتی را در اخبار حوادث شنیده‌اید و حالا دانستن اینکه سرنوشت چنین افرادی در نهایت به کجا ختم می‌شود می‌تواند جذاب باشد. فیلم سینمایی «علف‌زار» اولین ساخته سینمایی بلند کاظم دانشی است که پیش‌تر چندین فیلم کوتاه را کارگردانی کرده بود. حضور سارا بهرامی و پژمان جمشیدی صرفا از این حیث نقطه قوت فیلم محسوب می‌شوند که در این اثر نشان دادند اگر کارگردان هم بد باشد آنها کارشان را خوب انجام می‌دهند. اما از کسی مثل مائده طهماسبی به عنوان بازیگری که سال‌ها سابقه فعالیت تئاتری دارد بیش از اینها انتظار می‌رفت و در واقع نشان داد کارگردان اگر نداند دقیقا چه می‌خواهد؛ به راحتی توانمندی بازیگرانش را حیف و میل می‌کند. طهماسبی مادر آن 4 پسر متجاوز است که غیرقانونی باغ را آخر هفته‌ها اجاره می‌دهند. کاراکتری که می‌شد استرس‌هایش برای نجات 4 پسر و تلاشش جهت نجات آنها، مخاطب را به دنبال خود بکشاند اما تبدیل به یک تیپ بسیار نمایشی شده است.

این فیلم با تهیه‌‌کنندگی بهرام رادان یک بازیگر تئاتری دیگر را به دنیای سینما معرفی می‌کند که متاسفانه نتیجه تلاشش بسیار کمدی از آب درآمده است.

صدف اسپهبدی، در نقش دختر معتاد جوانی ظاهر شده که 10سال پیش با پسری از طبقه خود با بازی مهدی زمین‌پرداز رابطه برقرار کرده و نتیجه آن تولد یک دختر نامشروع است. این زوج حالا برای گرفتن شناسنامه و رفتن به مدرسه دخترک به مشکل خورده‌اند. سکانس‌های مربوط به این زوج بیشتر حکم آنتراکت دارد برای رهایی از قصه اصلی فیلم که به زعم کارگردان در ژانر جنایی ساخته شده. البته می‌گویند اسپهبدی برای این نقش 25کیلو وزن کم کرده و از این جهت تلاشش کاملا ستودنی است اما خروجی بازی‌اش شبیه کاراکتر سارا بهرامی در فیلم سینمایی «دارکوب» آن هم در بدترین حالت ممکن از آب درآمده است.

نکته دیگر بخش ابتدایی فیلم است که پلیس، درصدد دستگیری مظنونی است که اصلا اشتباهی شناسایی شده بود. او با یک شلیک هوایی برای تهدید مضنون، پسرکی را که سرش از پنجره طبقه بالا بیرون بوده به قتل می‌رساند. قاعدتا همین مساله برای رئیس او (با بازی پژمان جمشیدی) قرار است چالش‌های فراوانی ایجاد کند اما تمامی دشواری‌ها بدون هیچ پرداخت بجایی که در قالب ژانر جنایی بگنجد؛ صرفا با ادای چند دیالوگ تهدیدآمیز از طرف مقام بالاسری و یک سکانس حضور خانواده کودک در پایان فیلم، خاتمه می‌یابد.

در مجموع به نظر می‌رسد کارگردان خرده سوژه‌هایی که از حوادث پیرامون شنیده و تک سکانس‌هایی که از فیلم‌های موفق سال‌های گذشته دیده را یکجا جمع کرده بدون اینکه درک درستی از آنچه روایت می‌کند، داشته باشد. «علف‌زار» ملغمه‌ای از فانتزی‌های شنیده شده‌ای است که فیلمساز با خود گفته «این را بگذارم حتما جواب می‌دهد» بدون اینکه بداند هر کدام از این فانتزی‌ها، واقعیات تلخی است که زیر پوست این شهر همچون تاولی باد کرده، هر لحظه امکان سر باز کردن دارد.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا