تئاتریادداشت

لایه برداری از متن و حاشیه نمایش مخاطب/چشم در چشم با شنیع‌ترین اعمال انسانی

حرف اصلی نمایش مخاطب که این روزها بسیار سروصدا کرده به نظر می‌رسد از سوی بسیاری از منتقدانش فهمیده نشده است.

فاطمه پاقلعه‌نژاد

نوشته‌اند تئاتر مستهجنی که در آن پدر و برادر به دختر خانواده تجاوز می‌کنند و متوجه نشده‌اند، اینها قصه دو کاراکتر است که یک بازیگر آنها را روایت می‌کند؛ هم در نقش کاراکتری واقعی که بازیگر برای بیشتر آشنا شدن با شخصیتش در یکی از مراکز نگهداری زنان بدسرپرست با او روبه‌رو می‌شود، هم کاراکتری که در نمایشنامه کارگردان تئاتری که قرار است در آن بازی کند حضور دارد.‌

نوشته‌اند چند نفر با عصبانیت سالن را ترک کردند و به ذهنشان نرسیده که شاید آنها از عوامل اجرایی تئاتر بوده‌اند و برای بیشتر درگیر کردن حس مخاطبان سالن را ترک می‌کنند یا شاید هم خروج تماشاگر از تاثیرگذاری زیاد نمایشی است که روی غم‌انگیزترین حس آدمی که زخم خوردن از خانواده و بی‌اعتمادی به نزدیک‌ترین افراد است دست می‌گذارد.

نوشته‌اند گفتن از تجاوز به محارم قبح آن را می‌ریزد و فراموش کرده‌اند اگر آشغال‌های ریز را هل بدهی زیر فرش، نابود نمی‌شوند بلکه بیشتر شده و برمی‌گردند دوباره روی فرش و جلوی چشم!

آن یکی با جماعتی دنباله‌روی چشم‌بسته از فرصت استفاده کرده و بازی بازیگر زن در این نمایش را چماق کرده تا دشمنی‌اش با همسرش، (مجری، کارگردان و برنامه‌ساز تلویزیون) را ادامه بدهد و چه عجیب که در قرن بیست‌ویکم هنوز هستند کسانی که نمی‌توانند در ذهنشان برای زن شخصیتی جدا و مستقل از همسرش قائل شوند!

پوستر نمایش مخاطب

و اینها تنها بخشی از مشکلاتی است که معمولا گریبان محصولات سینمایی و نمایشی ما را می‌گیرد. بارها در سال‌های اخیر با تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌ها و حتی نویسنده‌هایی هم‌کلام شده‌ام که دردشان توقیف و ممیزی از سر نافهمی یا کج‌فهمی ممیزان بوده است. اینکه برخی از افرادی که مسوولیت نظارت، ممیزی و به قول خودشان ارزشیابی آثار را برعهده دارند، گاهی از سر متوجه نشدن حرف اصلی اثر دست به جرح و تعدیل و یا حتی توقیف آن می‌زنند.

نمایش «مخاطب» یکی از پرسروصداترین نمایش‌های روزهای اخیر هم از این قاعده مستثنی نیست. نمایشی که یک بار در میانه راه طعم توقیف را چشید و بار دیگر به صحنه برگشت؛ احتمالا با ممیزی‌های بیشتر!

جابر رمضان نمایش‌نامه را نوشته و کارگردانی اثر را برعهده دارد و یکی از 4بازیگر آن است. نگار جواهریان، لیلی رشیدی و علی باقری دیگر بازیگرانی هستند که البته فقط روی پوستر و بروشور نام بازیگر را دارند و درست از وقتی که نمایش شروع می‌شود، اجرایشان و محل نشستن‌شان آنها را تبدیل به مخاطب می‌کند. انگار کارگردان و طراح اثر سعی دارد در پایان اثر بگوید هر کدام از مخاطبان فرهیخته این نمایش هم می‌توانند در نهایت کاری را انجام دهند که همیشه تقبیحش کرده‌اند و هر کدام هم می‌توانند همانی باشند که مورد خشونت قرار می‌گیرد!

نمایش مخاطب از متن تا حاشیه

کاراکترها در مرز میان کاراکتر اصلی خودشان که قرار است در نمایشی با موضوع تجاوز و خشونت خانگی بازی کنند و کاراکتری که قرار است نقش او را ایفا کنند در رفت و آمد هستند.

جابر رمضان کارگردان و نویسنده هم نقش خودش را روی صحنه، یا بهتر بگویم، دوشادوش مخاطب آورده است. او صحنه تئاتر را حذف کرده و مانند بازیگرانش در جایگاه تماشاگران نشسته و داستان ساخت نمایشی را روایت می‌کند که برای نوشتن آن عریان‌ترین صحنه‌های خشونت را تماشا کرده و همین او را به فروپاشی روانی رسانده است. به جایی که شنیع‌ترین عملی که ممکن است از یک انسان سر بزند را انجام می‌دهد و در نهایت قصه نمایش را از جایی آغاز می‌کند که تصمیم می‌گیرد به زندگی خود پایان دهد. او با هوشمندی و البته جسارت با نام اصلی خودش در نمایش حاضر می‌شود. گویی قرار است خودش خودش را به مسلخ قضاوت‌گری مخاطب بگذارد.

همانطور که طبق آنچه در نمایشنامه اتفاق می‌افتد، بازیگرانش هم دست کمی از او ندارند. بازیگر مرد آنقدر در نقشش فرو رفته که خشونت را به بیرون سالن تئاتر می‌کشاند و بازیگر زن با بدترین اتفاقی که ممکن است یک مادر با آن روبه‌رو شود، روبه‌رو می‌‌شود.

نمایش «مخاطب» روزهای پایانی خود را می‌گذارند. با همه آنچه درباره‌اش نوشتند بدون آن‌که متوجه دغدغه اصلی‌اش یعنی افزایش خشونت عریان در جامعه شوند یا برخی حتی بدون آن‌که آن را دیده باشند.

 

جابر رمضان در نمایش مخاطب

 

و این داستان باز هم سال‌های سال ادامه خواهد داشت. فیلم‌هایی ساخته خواهد شد و نمایش‌هایی روی صحنه خواهد رفت که برخی بدون آن که آنها را بفهمند ممیزی و توقیف‌شان می‌کنند و عده‌ای دیگر بدون دیدن‌شان آنها را به مسلخ نقد برده و عباراتی مثل مستهجن و متعفن به‌شان نسبت می‌دهند. اتفاقی که در «مخاطب» به خوبی به آن اشاره می‌شود. آنجا که نگار جواهریان از ممیزی‌های تئاتری که قرار بوده بازی کنند می‌گوید؛ ممیزی‌هایی که با هر بار بازبینی بیشتر می‌شدند. گویی بولتن‌نویسان فضای مجازی روی آن نمایش هم تاثیر داشتند، همانطور که روی «مخاطب» تاثیر خود را گذاشته‌اند و حتی در اجراهای پایانی هم دست از سر آن برنمی‌دارند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا