
جشن امضای کتاب مارادونا با ترجمه عادل فردوسی پور و علی شهروز برگزار شد.
سینماپلاک؛ مراسم رونمایی و جشن امضای کتاب مارادونا نویسنده گیم بالاگه و با ترجمه عادل فردوسی پور و علی شهروز در مجتمع تجاری کوروش برگزار شد.
عادل فردوسیپور، مجری و برنامهساز ورزشی که تاکنون 4کتاب ترجمه را به بازار عرضه کرده بود، در مراسم جشن امضای پنجمین کتابش که باز هم یک کتاب ورزشی است در نشر چشمه شعبه پردیس کوروش حاضر شد.
کتاب «مارادونا» نوشته گیم بالاگه خبرنگار معروف ورزشی و درباره زندگی پرچالش یکی از جنجالیترین و پرحاشیهترین فوتبالیستهای دوران است. بازیکنی که در طول دوران زندگیاش به شدت بدنام و به شدت محبوب بود. بازیکنی برخاسته از محلههای فقیرنشین آرژانتین که تا اوج قله شهرت و ثروت رفت.
عادل فردوسیپور که اینبار حق نشر کتاب «مارادونا» به زبان فارسی را خریده است و این کتاب معروف همزمان با چاپ به زبانهای دیگر به زبان فارسی هم در ایران عرضه شده است با استقبال طرفداران این اسطوره فوتبال روبهرو شد.
صف طولانی و امضاهایی که تمام نمیشد
ساعت 17:30 دقیقه عصر پنجشنبه صف علاقمندان با کتابهایی در دست دو ضلع طبقه پنجم مجتمع تجاری کوروش را در برگرفته است. جشن امضا قرار است ساعت 18 آغاز شود و بحثهای داغی با دو محور اصلی عادل فردوسیپور و مارادونا در صف در جریان است.
پسر نوجوانی که حتی سنش به یادآوری بازیهای مارادونا نمیرسد با شور و حرارت از این فوتبالیست میگوید و از گل معروف «دست خدا»یش یاد میکند. آنطرفتر یک زوج جوان که به جز کتاب «مارادونا»، «هنر شفاف اندیشیدن» را هم در دست دارند تا برای آن هم امضا بگیرند، از عادل میگویند و از ظلمی که به او رفته.
ساعت6 عصر؛ عادل فردوسیپور به وقت به قرارش با دوستداران کتاب و البته شخص خودش میرسد. جشن امضا شروع میشود و همه آنها که در صف بودند یکی یکی وارد فروشگاه میشوند با عادل فردوسیپور گپ میزنند، امضا و عکس میگیرند و میروند.
گپ و گفت فوتبالی و غیرفوتبالی
حرفهایشان با عادل فردوسیپور بیشتر درباره «نود» است و «فوتبال 360». پسر جوانی که در ابتدا تاکید کرده از شدت هیجان پاهایش میلرزند، میگوید: من از بعد 90 دیگه فوتبال دوست نداشتم. الان که شما با 360 برگشتید دوباره به فوتبال علاقمند شدم.
مادر پیری از عادل میخواهد که فوتبال گزارش کند و کمی بعد دختر جوانی اصرار دارد که عادل فردوسیپور صفحه اینستاگرام شخصی داشته باشد. جوانترها و فوتبالیترها روی لباسهای فوتبالیستهای محبوبشان هم علاوه بر کتاب از فردوسیپور امضا میگیرند و کمی دربارهاش با او حرف میزنند. یکی اصرار دارد که فردوسیپور بازی ایران-انگلیس را در جامجهانی گزارش کند و دیگری که لباس منچستریونایتد بر تن دارد و دم در از یکی از دوستان مجری فوتبال360 شنیده که «با لباس منچستر میری پیش استاد؛ خدا به دادت برسه» بعد از سلامی کشدار و طولانی با خنده میگوید: «البته علاقه من به شما خیلی بیشتر از علاقهام به منچستره!»
هر کس عکس میگیرد به سمت دیگر فروشگاه میرود و قبل از خروج عکسش را نگاهی میاندازد. دختر جوانی با مادر میانهسالش این سوی کنسول میایستند به تماشای عکسشان. مادر با چشمانی که از خوشحالی برق میزند از دخترش تشکر میکند و میگوید بهترین هدیه تولدش را گرفته است.
چهار پسر سیزده، چهاردهساله که به نظر میرسد علاقهای به خریدن کتاب نداشتهاند و فقط به هیجان عکس گرفتن به فردوسیپور در صف ایستادهاند، این سوی کنسول عکسهایشان را نگاه میکنند و با خنده میگویند: بالاخره یه روز که برمیگرده تلویزیون!
ساعت از ده شب گذشته. انتظامات مجتمع تجاری دیگر کسی را به صف راه نمیدهند تا جشن امضا به پایان برسد. آخرین افراد داخل صف هم عکس و امضایشان را میگیرند، گپ میزنند و راهی میشوند.
زندگینامه خودتان را مینویسید؟ عادل فردوسیپور: شاید!
پس از 4ساعت حالا نوبت به خبرنگاران است که از عادل فردوسیپور درباره کتاب جدیدش سوال بپرسند. مجری «نود» میگوید: من خودم به شدت کتاب را دوست داشتم و امیدوارم مردم هم خوششان بیاید.
فردوسیپور در ادامه درباره اینکه چرا بعد از «فوتبال علیه دشمن» دیگر کتاب فوتبالی ترجمه نکرده میگوید: من دنبال کتاب فوتبالی خوب گشتم ولی چیزی که توجهم را جلب کند ندیدم. کتاب مارادونا چون خودم هم خیلی مارادونا را دوست دارم توجهم را جلب کرد. اگر کتاب خوب باشد بدم نمیآید ترجمه کنم.
مجری، برنامهساز و گزارشگر باسابقه ورزشی که احتمالا چالشهایی که به خصوص در سالهای اخیر داشته کم از چالشهای زندگی چهرههای مطرح عرصه فوتبال نبوده در پاسخ به سوال دیگری درباره اینکه آیا احتمال دارد که یک روزی زندگینامه خودش را بنویسد گفت: الان یک کم زود است ولی این اتفاقی است که میتواند در آینده رخ بدهد.
خدا عادل را بغل کرده!
مراسم جشن امضای کتاب «مارادونا» به پایان راه رسیده است. عادل فردوسیپور که دقایقی قبل ورم کنار انگشتش را که به خاطر زیاد خودکار دست گرفتن است به خبرنگاران نشان داده و گفته بود فعلا قصد ترجمه کتاب دیگری ندارد، خسته اما خشنود از اظهار لطف هواداران پرشمارش به سوی دیگر فروشگاه میرود تا استراحت کند. او که حالا دیگر بیش از سه سال است روی آنتن تلویزیون جایی ندارد اما همچنان در دل مردم جای دارد و این مردم هستند که بارها نشان دادهاند قدر او و خدماتش را میدانند. موضوعی که در چنین مواردی و با حضورهای پرشور اینچنینی آن هم برای برنامهای که هیچ تبلیغات و اطلاعرسانی رسمیای ندارد ثابت میشود.
حالا بعد از این همه وقت دوری از آنتن، بدون اینکه در شبکههای اجتماعی حاشیه یا سروصدایی داشته باشد، بدون حتی یک مصاحبه رسمی گلایهآمیز از شرایطی که برایش به وجود آوردهاند برای او که خود را فرزند رسانه ملی میدانست، چنین اتفاقاتی شاید حجتی باشد بر این که «خدا عادل را بغل کرده!»