به اسم اقتباس؛ سریال یاغی چقدر به سالتو وامدار است؟

در تیتراژ آغازین سریال یاغی، سریال پربیننده این روزهای شبکه نمایش خانگی، محمد کارت و دوستانش فیلمنامه را برگرفته از قصه «سالتو» رمان پرفروش مهدی افروزمنش معرفی کردهاند اما به راستی یاغی چقدر به سالتوی افروزمنش وامدار است؟
فاطمه پاقلعهنژاد-سینماپلاک؛ «سالتو»، رمانی که سریال یاغی با برداشتی آزاد از آن ساخته شده است، برگرفته از اتمسفر دوران کودکی نویسندهاش است. از روزگار کودکی در ته خط هاشمی. جایی که مسیر ریلهای قطار تهران و تبریز از هم جدا میشد. از دیدهها و شنیدههای یک نوجوان بالای منطقه ریل قطار از ساکنین لیانشامپو!
مهدی افروزمنش قصهاش را با رویاهایش و البته همه آنچه 20سال روزنامهنگاری اجتماعی به رویاهایش انسجام بخشیده نوشته است.
از عشق به کشتی در دوران کودکی و اطلاعات عالی از اتمسفر آدمهایی که قصه زندگیشان را ترسیم میکند.
«سالتو» مثل ماک موتور دیزلی است که خوب استارت نمیخورد. شوفر به سختی روشنش کرده اما هرچه میرود انگار موتورش داغ و داغتر میشود به کفی بزرگراه که میرسد دیگر سلطان جاده شده است.
ریز به ریز نخهای قصه در تار و پود هم تنیده میشود، کاراکتر ها از پی هم میآیند. قهرمانها و ضدقهرمانها جزء به جزء در ذهن مخاطب شکل میگیرند، خواننده را با خود همراه میکنند و پیش میبرند تا انفجار نهایی.
در «یاغی» اما مخاطب با یک انفجار اولیه روبهروست. قصهای که در ابتدا بهتر و غافلگیرکنندهتر از قصه اصلی است. یک شروع به سبک گانگستریهای لاتین.
قصه البته در تم اصلی وامدار فضای رمان است اما با رعایت کامل مرزهای سانسور و تفاوت بین فضای مکتوب و عینیتبخشی به نوشتهها.
در سریال احتمالا نمیشد از قهرمانی گفت که درست سال افتخارآفرینیاش با انقلاب اسلامی۵۷ همزمان و دنیایش دگرگون شده و به خلاف افتاده است. ترسیم شبکهای مافیایی با این حجم از خلاف و خشونت زیر پوسته شهر هم برای کارت که نمیخواسته ملودرامش رنگ سیاسی بگیرد مقدور نبوده است.
پرداختن به جزئیات روابط و احساسهای بین کاراکترها در قصه اصلی کار را با ممیزی و شاید بایکوت روبرو میکرده پس بیخیالشان شده است. کاراکترها تغییر کردند، موقعیتهای داستانی عوض شدند و آدمهایی به قصه اضافه یا از داستان حذف شدند تا کارت روایت خودش را پیش ببرد.
روایتی عامهپسند که البته در جذب مخاطب موفق است. چند اسم و چند تم مشترک دارد اما هر روز از «سالتو» دورتر و دورتر میشود؛ اصلا چه ایرادی دارد که این دو قصه دو فضای کاملا متفاوت داشته باشند؟
«سالتو» یک روایت ستایشآمیز است که البته باید پذیرفت در نوشتار قابل پذیرش است و زیبا اما تجسم واقعیاش بیشک در قاب چارچوبهای ممیزی نمیگنجد.
روایت کارت هم یک تلاش موفق در درگیر کردن مخاطب است اما دیگر رابطهای با «سالتو» ندارد.
قصه «سالتو»، برای مخاطب، به مراتب درگیرکنندهتر از روایت «یاغی» است و احتمالا دنیایش برای خود کارت هم هیجانانگیزتر بوده اما او به دنیایی فکر کرده که هم مخاطب را درگیر کند و هم قابلیت پخش داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
از طناز طباطبایی تا پارسا پیروزفر؛ کدام بازیگر یاغی محبوبتر است؟